آی واژه | خاقانی

خود را به آستان عدم باز بستمی
خود را به آستان عدم باز بستمی
خود را به آستان عدم باز بستمی
خود را به آستان عدم باز بستمی
خود را به آستان عدم باز بستمی
خود را به آستان عدم باز بستمی
گر راه بر دمی سوی این خیمهٔ کبود
گر راه بر دمی سوی این خیمهٔ کبود
گر راه بر دمی سوی این خیمهٔ کبود
گر راه بر دمی سوی این خیمهٔ کبود
گر راه بر دمی سوی این خیمهٔ کبود
گر راه بر دمی سوی این خیمهٔ کبود
گر راه بر دمی سوی این خیمهٔ کبود
آنگه نشستمی که طنابش گسستمی
آنگه نشستمی که طنابش گسستمی
آنگه نشستمی که طنابش گسستمی
آنگه نشستمی که طنابش گسستمی
آنگه نشستمی که طنابش گسستمی
آنگه نشستمی که طنابش گسستمی
آنگه نشستمی که طنابش گسستمی
ور دست من به چرخ رسیدی چنان که آه
ور دست من به چرخ رسیدی چنان که آه
ور دست من به چرخ رسیدی چنان که آه
ور دست من به چرخ رسیدی چنان که آه
ور دست من به چرخ رسیدی چنان که آه
ور دست من به چرخ رسیدی چنان که آه
ور دست من به چرخ رسیدی چنان که آه
بند و طلسم او همه درهم شکستمی
بند و طلسم او همه درهم شکستمی
بند و طلسم او همه درهم شکستمی
بند و طلسم او همه درهم شکستمی
بند و طلسم او همه درهم شکستمی
بند و طلسم او همه درهم شکستمی
بند و طلسم او همه درهم شکستمی
گر ناوک سحرگه من کارگر شدی
گر ناوک سحرگه من کارگر شدی
گر ناوک سحرگه من کارگر شدی
گر ناوک سحرگه من کارگر شدی
گر ناوک سحرگه من کارگر شدی
گر ناوک سحرگه من کارگر شدی
گر ناوک سحرگه من کارگر شدی
شک نیستی که گردهٔ گردون بخستمی
شک نیستی که گردهٔ گردون بخستمی
شک نیستی که گردهٔ گردون بخستمی
شک نیستی که گردهٔ گردون بخستمی
شک نیستی که گردهٔ گردون بخستمی
شک نیستی که گردهٔ گردون بخستمی
شک نیستی که گردهٔ گردون بخستمی
این کارهای من که گره در گره شده است
این کارهای من که گره در گره شده است
این کارهای من که گره در گره شده است
این کارهای من که گره در گره شده است
این کارهای من که گره در گره شده است
این کارهای من که گره در گره شده است
این کارهای من که گره در گره شده است
بگشادمی یکایک اگر چیره دستمی
بگشادمی یکایک اگر چیره دستمی
بگشادمی یکایک اگر چیره دستمی
بگشادمی یکایک اگر چیره دستمی
بگشادمی یکایک اگر چیره دستمی
بگشادمی یکایک اگر چیره دستمی
بگشادمی یکایک اگر چیره دستمی
جستم میان خلق سلامت نیافتم
جستم میان خلق سلامت نیافتم
جستم میان خلق سلامت نیافتم
جستم میان خلق سلامت نیافتم
جستم میان خلق سلامت نیافتم
جستم میان خلق سلامت نیافتم
جستم میان خلق سلامت نیافتم
ور بوی بردمی به کران چون نشستمی
ور بوی بردمی به کران چون نشستمی
ور بوی بردمی به کران چون نشستمی
ور بوی بردمی به کران چون نشستمی
ور بوی بردمی به کران چون نشستمی
ور بوی بردمی به کران چون نشستمی
ور بوی بردمی به کران چون نشستمی
امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی
من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی
من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی
من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی
من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی
من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی
من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی
از آسمان بیافتمی هر سعادتی
از آسمان بیافتمی هر سعادتی
از آسمان بیافتمی هر سعادتی
از آسمان بیافتمی هر سعادتی
از آسمان بیافتمی هر سعادتی
از آسمان بیافتمی هر سعادتی
از آسمان بیافتمی هر سعادتی
گر زین نحوس خانهٔ شروان بجستمی
گر زین نحوس خانهٔ شروان بجستمی
گر زین نحوس خانهٔ شروان بجستمی
گر زین نحوس خانهٔ شروان بجستمی
گر زین نحوس خانهٔ شروان بجستمی
گر زین نحوس خانهٔ شروان بجستمی
گر زین نحوس خانهٔ شروان بجستمی
خائیدهٔ دهان جهانم چو نیشکر
خائیدهٔ دهان جهانم چو نیشکر
خائیدهٔ دهان جهانم چو نیشکر
خائیدهٔ دهان جهانم چو نیشکر
خائیدهٔ دهان جهانم چو نیشکر
خائیدهٔ دهان جهانم چو نیشکر
خائیدهٔ دهان جهانم چو نیشکر
ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی
ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی
ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی
ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی
ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی
ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی
ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی
خاقانی گهر سخنم ور نبودمی
خاقانی گهر سخنم ور نبودمی
خاقانی گهر سخنم ور نبودمی
خاقانی گهر سخنم ور نبودمی
خاقانی گهر سخنم ور نبودمی
خاقانی گهر سخنم ور نبودمی
خاقانی گهر سخنم ور نبودمی
از جورهای بد گهران باز رستمی
از جورهای بد گهران باز رستمی
از جورهای بد گهران باز رستمی
از جورهای بد گهران باز رستمی
از جورهای بد گهران باز رستمی
از جورهای بد گهران باز رستمی
از جورهای بد گهران باز رستمی